نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 دکتری مدیریت آموزشی، دبیر آموزش و پرورش، تهران، ایران،
2 دکتری مدیریت آموزشی،تهران ،ایران.
3 فوق لیسانس مدیریت آموزشی. تهران. ایران.
چکیده
کلیدواژهها
خانواد کوچکترین واحد اجتماعی است که ثبات یا ناپایداریاش بر اعضای خانواد و جامعه اثر میگذارد و فروپاشی این واحد کوچک گاه چنان اثر عمیقی بر فرزندان دارد که باورکردنی نیست. طلاق والدین به منزله از دست رفتن چتر امنیتی فرزندان است که میتواند بر سلامت روانی و اجتماعی آنها تأثیر بگذارد، بر این اساس خانواده عنصر مهمی در امنیت و سلامت اجتماعی و روانی فرزندان است و طلاق یک عامل مخرب (یحیی زاده و حامد، 1394) . طلاق به هر دلیل، درست یا نادرست، برای افراد خانواده و جامعه مشکلات اقتصادی، روانی، عاطفی و اجتماعی ناگواری به دنبال دارد و آنها را به انزوا میکشاند. پژوهشهای متعددی در ارتباط با طلاق صورت گرفته است که نشان دهنده تداوم تأثیرات نامطلوب طلاق تا سنین بالاست (بری ، استویلیسن و دونوان ،2010). کودکان طلاق مشکلات درونی سازی و برونی سازی شده بیشتری نسبت به سایر کودکان دارند )استکول ،2011). کودکان طلاق در پیشرفت تحصیلی، سلوک، سازگاری روانشناختی، خودپنداره و توانش اجتماعی نمرههای پایینتری از سایر کودکان گرفتهاند (یعقوبی، سهرابی و مفیدی، 1389). فرزندان طلاق بهداشت روانی پایین-تر، سبک مقابلهای ناکارآمد و اجتنابی، روابط بین فردی مختل )قمری و فکور، ،(1389 گرایش به الکل و مواد مخدر، ترک تحصیلی، ناسازگاری اجتماعی، اختلالات رفتاری، مشکلات هیجانی، نافرمانی مقابلهای، مشکلات سلوک و ناسازگاری اجتماعی بیشتر نسبت به فرزندان عادی را تجربه میکنند. به طور کلی سلامت روان در افرادی که خانواده حمایت کنندهای ندارند یا والدینشان از هم طلاق گرفتهاند به صورت قابل ملاحظهای پایینتر از افراد عادی است (جانسون ،2010). از سوی دیگر سازگاری اجتماعی در نوجوانان به عنوان مهمترین نشانه سلامت روان است که عوامل متعددی نظیر مهارت های فراشناختی، مهارت های حل مسئله، هوش معنوی و آموزش های فلسفی در ایجاد و تقویت آن موثر هستند )منصوری و حسینی فر، 1397؛ مهدوی و همکاران، 1398 ؛ مومنی مهموئی و پرورش، 1395 و پارسامهر و حدت،1395). سازگارى مهمترین نشانة سلامت روانشناختى است و با حوزههاى عاطفى، اجتماعى و آموزشى مرتبط است (لوگان و والکر ،2011). سازگارى اجتماعى به تعامل و سازش یافتگى فرد با افراد و ساختارهاى اجتماعى، عدم نگرانى درمواجهه با مردم و نیز نداشتن احساس انزوا مرتبط است(کورت رای ، 2008). یکی از نشانههای اجتماعی شدن، سازگاری اجتماعی است. سازگارى اجتماعى به-عنوان یکى ازانواع سازگارى، به معناى تطابق با مقتضیات اجتماعى، رعایت اصول و قوانین جامعه وکارایى درروابط اجتماعى است. همچنین سازگاری اجتماعی، مهمترین جنبة رشد اجتماعی هرفرد محسوب می شود که درتعامل با دیگران، موفقیت شغلی و تحصیلی افراد تأثیر بسزایی دارد. سازگاری اجتماعى با موفقیت تحصیلی ارتباط دارد و پسران نسبت بهدختران، از نظرسازگاری اجتماعى وضعیت بهتری دارند (والاس ،2001). جهت رسیدن به سازگارى اجتماعى نیاز به دانش و آگاهى و رسیدن به بصیرت و استراتژیهاى فراشناختى میباشد که ازطریق نظارت و کنترل و هدفمندى که همگى با آموزش کسب می-شوند میسر است. با توجه به اینکه فرزندان طلاق مشکلات سازگاری بیشتری نسبت به فرزندان عادی دارند و با توجه به نتایج تحقیقات که نشان دادند بین آموزش فلسفه برای کودکان و راهبردهای فراشناختی با سازگاری روان شناختی و اجتماعی ارتباط مستقیمی وجود دارد میتوان از آموزش راهبردهای فراشناخت و فلسفه برای کودکان در جهت سازگاری اجتماعی دانشآموزان بهره برد. فرحبخش، فرخی و شجاعی میبدی (1398) در پژوهشهای خود به این نتیجه دست یافتند که افراد که دارای مهارت های فراشناختی هستند هنگام رویارویی با آسیب پاسخهای بهتری میدهند و موقعیتهای فشارزا را بهتر اداره میکنند و از سلامتی بهتری برخوردارند. مطالعه شفیعی، و میر مهدی، (1399) حاکی از این بود که آموزش فلسفه برای کودکان بر افزایش استدلال اخلاقی و سازگاری اجتماعی دانش آموزان تاثیر معنی داری داشته است. افشاری (1398) رابطه مثبت و معنی داری را بین مهارت های فراشناخت و سازگاری اجتماعی دانش آموزان گزارش کرده است. نتایج پژوهش باقریان، نادرى و اصغرى گنجى (1398)، نشان داد آموزش سبکهاى شناختى و فراشناختى بر سازگارى اجتماعى دانشجویان تأثیر مثبت و معنادارى دارد. یکی دیگر از متغیرهایی که متأثر از واقعه طلاق هست افت تحصیلى است. این پدیده علاوه بر زیانهاى هنگفت اقتصادى، آثار سوئى بر سلامت روحى دانش آموزان بر جاى میگذارد. برخلاف گذشته که تصور میشد توانایى یادگیرى هر فرد تنها تابعى از میزان هوش و استعدادهاى اوست، اکنون باور بر این است که با وجود نقش تعیین کنندة عوامل ذاتى در یادگیرى، عوامل دیگرى نیز در میزان یادگیرى نقش اساسى دارند. تفاوت درمیزان یادگیرى افراد در میزان دانش آنها نیست، بلکه در کیفیت و چگونگى یادگیرى آنها است (اگریوسا ، 2010). تدابیرى که به منظور تسهیل، تثبیت، تعمیق و یادآورى یادگیرهاى فرد مورد استفاده قرار گیرند، راهبردهاى یادگیرى نامیده میشود (لیونس واگنر ، 2010). به عبارتى دیگر، راهبردهاى یادگیرى، روشها و شیوههایى هستند که یادگیرندگان در حین یادگیرى به کار میگیرند تا به هدفهاى آموزشى مورد نظر دست یابند (مینلا ،2011). از مهمترین راهبردهاى یادگیرى میتوان به راهبردهاى فراشناختى اشاره کرد (شاننون ، 2008). فعالیت فراشناختی وقتی رخ می دهد که دانش آموزان ضمن حل مسئله و تفکر هدفمند، آگاهانه تفکر خویش را انطباق داده و هدایت نمایند. لامبرت مویکا (2000) نشان داد که کاربرد مهارتهای فراشناختی، دانش آموزان را در موقعیت های تحصیلی و اجتماعی توانمند میسازد تا خود را با موقعیت های جدید سازگار کنند و بر پیشرفت خویش نظارت داشته باشند. ویدیا (1999) به نقل از فرحبخش و همکاران (1398) بیان کرد که دانش آموزانی که از راهبردهای یادگیری در محیط یادگیری استفاده میکنند مهارتهای خود ارزیابی و خود نظارتی در آنها رشد میکند. او معتقد است با آموزش این راهبردها می توان دانش آموزان را به صورت فراگیران مستقل، هدفمند و کارآمد بار آورد. از جمله مداخلههایی که میتواند بر سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی تأثیر داشته باشد آموزش مهارت های فراشناختی و آموش فلسفه برای کودکان است .تاثیر آموزش فراشناخت بر سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی دانش-آموزان در پژوهشها تأیید شده است (آکسان ، 2009؛ باقریان و همکاران، 1398؛ افشاری، 1398). پژوهشگران نشان دادهاند که با بهکارگیری راهبردهاى فراشناختى، دانشآموزان میتوانند یاد بگیرند تا درباره فرآیندهای فکریشان تأمل کنند، آگاهی به دست آورند و روشهای خاصی را در خلال حل مسائل به کار برند که این امر منجر به یادگیری دقیقتر، کاملتر و پایدارتر می-شود و نتایج سرمایهگذاری در حوزة آموزش و پرورش جهت رشد و ترقی جامعه، مطلوبتر خواهد بود. همچنین آموزش راهبردهای فراشناخت باعث بهبود عملکرد در زمینة درک مطلب و سایر کنشهای شناختی فرد میشود زیرا در راهبردهای یاددهی- یادگیری مبتنی بر نگرش، فراشناخت و تفکر بیش از حافظه اهمیت دارد ( بورچارد ،2010). آموزش این راهبردها باعث میشود که فرد بتواند تمام کنشهای درگیر در یک عمل شناختی از ابتدا تا انتها را تحت نظر بگیرد و جریان یادگیری خود را به گونهای هدایت کند که بهرهوری فرآیندهای ذهنیاش نسبت به زمان و مکان در دسترس افزایش یابد. این گونه آموزشها، ابزارهای مفیدی برای تعمیم یادگیری به موقعیتهای مکانی و زمانی دیگر هستند (اسپراینگ و همکاران، 2004). هرچند این راهبردها قابل یادگیری هستند ولـى بعضـى از یادگیرنـدگان از عهـدة یادگیری آن برنمیآیند و لازم است در این زمینه آموزش ببینند. هر قـدر دامنـة راهبردهایى که دانشآموزان به نحو مناسب به کار میگیرند گسترده باشد، موفقیـت آنهـا در حل مسئله، خواندن، درک مطلب و بـه خـاطرسـپاری اطلاعـات بیشـتر خواهد شد (شاننون، 2008). با آموزش فراشناخت به دانشآموزان آنها یاد میگیرند تا به فرایند برقرارى ارتباط خود با اطرافیان کنترل و نظارت داشته باشند، رفتارشان را ارزیابى کنند و هر وقت لازم شد فرایندها و راهبردهایى را جایگزین راهبردهاى غلط قبلى خود کنند پس نامعقول به نظر نمیرسد که این آموزش در سازگارى افراد نقش تعیین کننده داشته باشند (هرندی و همکاران ،2013). سن (2012) در پژوهشی آزمایشی ارتباط بین استفاده از راهبردهای فراشناختی و درک مطلب خواندن را مورد بررسی قرار داد. راهبردهای استفاده شده برای آموزش دانش آموزان در این تحقیق، پیداکردن ایده ی اصلی متن و حدس زدن قسمت آخر متن بود. نتایج این تحقیق که بر روی دانش آموزان پایه ی پنجم ابتدایی انجام شد، نشان داد که آموزش راهبردهای فراشناختی در افزایش میزان درک مطلب دانش آموزان مؤثراست. فراشناخت به فرد کمک می کند تا تشخیص دهد در هر زمان، مناسبترین رفتار ممکن چیست که یکی از مهمترین پیش نیازهای سازگاری است. جهت رسیدن به سازگارى اجتماعى نیاز به دانش و آگاهى و رسیدن به بصیرت و استراتژیهاى فراشناختى میباشد که از طریق نظارت و کنترل و هدفمندى که همگى با آموزش کسب میشوند میسر است. اثربخشی آموزش حوزههای مختلفی از جمله آموش فلسفه برای کودکان بر روی سازگاری و موفقیت تحصیلی در پژوهشها انجام شده است. از جمله مومنی مهموئی و پرورش (1395) در پژوهش خود" تأثیر برنامه فلسفه برای کودکان از طریق حلقه کند و کاو بر خلاقیت، سازگاری اجتماعی و پیشرفت تحصیلی درس علوم دانش آموزان پایه سوم ابتدایی " به این نتیجه رسیدن که اجرای برنامه فلسفه برای کودکان بر افزایش سازگاری اجتماعی، خلاقیت و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان موثر است. در خصوص اثربخشی برنامه آموزش فلسفه به کودکان پژوهشـهای متعـددی صـورت پذیرفته است. تریکی و تاپینگ (2004) در بازنگری انتقادی تحقیقات انجام شـده دربـاره اثر بخشی آموزش فلسفه به کودکان از کشورهای مختلف ، نتایج مثبتی را از تـاثیر گـذاری P4Cبر مهارت های خواندن ، استدلال ، توانایی های شناختی و فراشناختی نشان داد. لیپمن در پـژوهش خود نشان داد که گروههای آزمایشی که تحت برنامه آموزش فلسفه به کودکان سنین 6تـا 15سال بودنـد نتـایج معنـاداری نسـبت بـه گـروه گـواه, در تواناییهـای اسـتدلال بـه دسـت آوردند) کان ،1984 به نقل از کمالی و نوشادی ،1396). در دنیا در چند دهه اخیر فلسفه و آموزش فلسفه به کودکان، به عنوان روشی برای پرورش قوه فکر کودکان مجدداً مورد توجه قرار گرفته است. ماتیو لیپمن بنیانگذار آموزش فلسفه به کودکان معتقد است که این برنامه بر اساس رهنمودهای جان دیویی و مربی روسی یگوتسکی ، شکل گرفته است که بر ضرورت تعلیم، تفکر و نفی آموزش صرف حفظ کردن تاکید می-کردند. از نظر لیپمن ازجمله اهداف عمده آموزش فلسفه به کودکان، بهبود توانایی تعقل، پرورش خلاقیت، رشد فردی، رشد میان فردی، پرورش درک اخلاقی، پرورش توانایی مفهوم یابی در تجربه، بررسی شقوق، بررسی بیطرفی، بررسی جامعیت... میباشد. برنامة آموزش فلسفه به کودکان هدف های روشنی دارد؛ وادار کردن ذهن به فعال شدن و عمل کردن یکی از این هدف هاست این کار با به چالش کشیدن امور بدیهی، فراگیری تفکر اصولی و تعامل ساختاری و اقدام به آن انجام می شود. این برنامه در عین حال هدف اجتماعی نیز دارد و آن آموزش فرایند تصـمیم گیـری دموکراتیـک اسـت (قائـدی،1383). در برنامه فلسفه برای کودکان، با هدایت معلم، داستانهای فکری برای کودکان مطرح میشود. کودکان با پرسشهای خود پیرامون داستان و دربارة مسائل مطرح شده، به بحث و گفتگو میپردازند. داستانهای فکری به آن دسته از داستانهایی اطلاق میشود که کودکان را تشویق میکنند تا سوالهای خود را درباره عناوینی مانند ماهیت حقیقت، خوبی و زیبایی، انصاف و دوستی مطرح کنند، دربارة تجربۀ خود پیرامون زمان و تغییر بحث کنند، و روابط و محیط را بررسی کنند. داستان ها کودکان را به پرسیدن، بررسی پیامدها و پیش فرضها، استفاده از ملاکها وکاوش نظرات گوناگون دعوت می کند. نویسندگان این مجموعه داستانها، فیلسوفان و تربیت کاران اصلی «فلسفه برای کودکان» از سراسر جهان هستند (کم ،1379: 7). هدف آنها این است که کودکان به انسانهایی متفکرتر، انعطاف پذیرتر، باملاحظهتر و منطقیتر تبدیل شوند. همانطور که گفته شد، یکی از ابزارهای مناسب در این زمینه داسـتان اسـت کـه بـه کمک روش اجتماع پژوهشی سعی بر افزایش سطح تفکر و استدلال در کودکـان دارد. یکی از مؤلفههای اصلی برنامۀ فلسفه برای کودکان، شکل کـلاس و نحـوة هـدایت آن یعنی کلاسداری است. شیوة به کار گرفته شده در این برنامه، «اجتمـاع پـژوهش » نـام دارد. برای این که محور آموزش و پرورش، پـژوهش و تحقیـق باشـد لازم اسـت کـه کلاسهای درس تبدیل به حلقههای کندوکاو یا اجتماع پژوهشـی شـوند کـه در آن از رابطۀ دوستی و همکاری جهت مشارکت مثبت در فضای آموزشی استقبال میشود. اجتماع پژوهشی نقش مهمی در آموزش بیشتر دربارة ماهیت هیجانات دارد. در این اجتماع، تمام ابعاد عاطفی کار فلســفی، در ارتباط کامل با فرآیند شــناختی قرار دارند، بهطوریکه کودکان حیرت، کنجکاوی، لذت توافق یا ناامیدی ناشــی از عدم توافق، ســردرگمی، ابهام، تنازع و دلسردی را تجربه میکنند و میآموزند که چگونه بر هیجان، ناامیدی و خجالت خود مســلط شــوند. این احساسات در موقعیتهای فکری و روانی رخ میدهند؛ موقعیتها و شرایطی که خود وجوه مشخصهای از فرآیند کاوشــگری فلسفی است. بهعلاوه، کودکان در مورد مطالبی صحبت میکنند که واقعا برایشان اهمیت دارد. محتوای گفت وگوها نیز می-تواند باعث تحریک حالات عاطفی گوناگون شود (هاینز ،2002). در اجتماع پژوهی، معلم و دانشآموزان یک داستان را به اتفاق هم میخوانند (صفایی مقدم، مرعشی، پاک سرشت، باقری و سپاسی، .(1385 این داستانها، نمونه-هایی از گفت و گوهای منطقی و اندیشمندانه در میان کودکان را نشان میدهد (فیشر ،1385). در این اجتماع نقش معلم به کلی با سیستم آموزشی رایج متفاوت است و معلم دیگر نقش حاکم مطلق در کلاس را ندارد. شکل کلاسها نیز به کلی با توجه به هدف این برنامه تغییر میکند و به صورت حلقهی کندوکاو یا جمع تحقیق در میآید که در آن کودکان در پی کشف حقایق مناسب خودشان، همیشه در حال کندوکاو مشترک هستند )ناجی، .(1383 نحوهی اجرای این برنامه بدین گونه است که شاگردان کلاسهای سطوح مختلف، همراه معلمانشان حلقهوار دور هم مینشینند. کلاس با قرائت بخشی از داستان آغاز میشود. دانشآموزان با صدای بلند آن را میخوانند. بچهها به این داستانها گوش میدهند و قادرند رو در روی هم با یکدیگر به مباحثه بپردازند )ناجی،1383) یکی از عواملی که تاثیر بسزایی در سازگاری اجتماعی دارد تفکر صحیح است. تغییر در شناخت افراد، در مدیریت احساسات، رفتار آن ها و عملکرد اجتماعیشان موثر است. ( صفار حمیدی و دیگران، 1396). آموزش فلسفه به کودکان مهارتهای تفکر را در آن ها پرورش میدهد.وقتی کودکان یادمیگیرند فرایند تفکر خود سازمان دهی کنند این امر همزمان می تواند بر عملکرد تحصیلی و سازگاری اجتماعی آنها اثر بگذارد. با توجه به این که دانشآموزان طلاق با عوامل استرسزای زیادی مواجه هستند، با مشکلات جسمانی و روانشناختی بیشتری نسبت به همتایان عادی خود روبرو هستند. بنابراین،آموزش مهارتهای فراشناختی و آموزش فلسفه به کودکان که مهارتهای تفکر کودکان را پرورش میدهد به عنوان پشتوانهای در برخورد با رویدادهای استرس زا عمل میکند و باعث میشود که دانشآموزان طلاق با توجه به مشکلاتی که دارند، دید منفی به خود و زندگی شان نداشته باشند و در میان این سختیها در جست وجوی معنای جدید باشند و بهتر بتوانند با شرایط استرسزای زندگی که گاهی با دلسردی و ناامیدی همراه است، کنار بیایند و در نتیجه از لحاظ روانی در وضعیت سالمتری قرار بگیرند. در کلاس فلسفه برای کودکان، آنها میآموزند که چگونه بر هیجان، ناامیدی و خجالت خود مســلط شــوند. این باعث میشود در صورت مواجهه با عوامل ناراحت کننده، بهتر بتوانند با واقعیت کنار بیایند. با توجه به اینکه در تحقیقات انجام شده در ارتباط با پژوهش مورد نظر پژوهشهاى مداخلهاى کمترى صورت گرفته است علاوه بر این به صورت همزمان به تأثیر برنامه فلسفه برای کودکان و راهبردهاى فراشناختى بر رشد مهارتهای سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان طلاق پرداخته نشده، این مسائل، محقق را بر آن داشته تا به فرضیههاى اساسى از جمله تاثیر اجرای برنامه فلسفه برای کودکان و راهبردهاى فراشناختى به صورت مداخلهاى بر رشد مهارتهای سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانشآموزان طلاق پاسخ دهد. در واقع اساسیترین وجهى که انجام این پژوهش را ضرورى میسازد، لزوم افزایش سازگارى اجتماعى و بهبودعملکرد تحصیلی دانش آموزان طلاق با توجه به اثرات پایدار آن در جنبههاى اجتماعى، تحصیلی این دانش آموزان است. بنابراین این پژوهش به دنبال این سئوال است که آیا اجرای برنامه فلسفه برای کودکان و راهبردهاى فراشناختى بر رشد مهارتهای سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش-آموزان طلاق تأثیر دارد؟ روش پژوهش تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و به لحاظ شیوهء گردآوری دادهها، از نوع شبه آزمایشی است که از طرح پیش آزمون –پسآزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی کودکان طلاق مقطع ابتدایی شهر ملک آباد در سال تحصیلی 1400-1401بودند. که از میان مدارس ابتدایی این شهر، مدرسه مهدیه به عنوان نمونه در دسترس انتخاب شد. از میان کودکان طلاق این مدرسه نمونه ای به تعداد 30 نفرانتخاب شدندکه به صورت تصادفی 15 نفر درگروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل گمارده شدند. پس از مشخص شدن گروه آزمایش و کنترل، گروه آزمایش به مدت 10 جلسه (هر هفته دو جلسه) و هر جلسه یک ساعت در معرض آموزش ترکیبی آموزش فلسفه برای کودکان و آموزش مهارتهای فراشناختی به روش داستان قرار گرفت. بدین ترتیب جلسات آموزشی با استفاده از مجموعه سه جلدی (داستانهای فکری) (فیلیپ کم، 1994؛ ترجمه شهرتاش و ابراهیمی، 1385) و بستة آموزشى مهارتهای فراشناختی پینتریچ که شامل برنامه ریزى و کنترل و نظارت و نظم دهى است برگزار شد و در نهایت پسآزمون بر روی هر دو گروه به اجرا درآمد. در تحقیق حاضر برای گردآوری دادهها از دو ابزار استاندارد به شرح زیر استفاده شده است. پرسشنامه عملکرد تحصیلی درتاج (1383): به منظور اندازه گیری عملکرد تحصیلی از پرسشنامه عملکرد تحصیلی درتاج (1383) استفاده شد. این پرسشنامه اقتباسی است از پژوهشهای فام و تیلور(1999)که توسط درتاج برای جامعه ایرانی ساخت و اعتباریابی شده است. پرسشنامه عملکرد تحصیلی قادر است با 47 گویه پنج حوزه عملکرد تحصیلی شامل خودکارآمدی ، برنامه ریزی ، تاثیرات هیجانی ، فقدان کنترل پیامد و انگیزش را روی یک مقیاس پنج درجهای لیکرت بسنجد. در مطالعه درتاج ( 1383) روایی محتوا با استفاده از جدول محتوا و هدف و نظر اساتید مورد تایید قرار گرفت. برای ارزیابی روایی سازه از روش تحلیل عاملی استفاده شده بود که مؤیّد وجود پنج عامل بود. ضریب آلفای کرونباخ جهت محاسبه پایایی پرسشنامه برای ابعاد خودکارآمدی، برنامهریزی، تاثیرات هیجانی، فقدان کنترل پیامد و انگیزش به ترتیب برابر92/0، 73/0، 93/0، 64/0، 73/0 و برای نمره کل مقیاس 74/0 محاسبه شد. پایایی پرسشنامه طی پژوهشهای متعدد (قلتاش و همکاران، 1389؛ کریمی و فرحبخش، 1390؛ به نقل از قاسم تبار، فیاض، حسینی،1395) مورد سنجش قرار گرفته است. این پژوهشها ضریب آلفای کرونباخ را برای نمره کل مقیاس بین 74/0 و 84/0 گزارش کرده اند. همسانی درونی این پرسشنامه در مطالعه حاضر با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه شد که برابر با 91/0 بدست آمده است. آزمون شخصیت کالیفرنیا : این آزمون نیمرخ سازگاری فردی و اجتماعی فرد را اندازه گیری می کند و توسط ثورپ، کـلارک و تیکز در سال 1939 (به نقل از خدایاری فرد و همکاری، 1381) برای اولین بـار منتشـر شـد و درسال 1953 مورد تجدید نظر و بازنگری قـرار گرفـت. این آزمون دارای دو آزمون عمدهی سازگاری شخصی و سازگاری اجتماعی است. در این پژوهش فقط بخش سازگاری اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته است. این بخش از پرسشنامه داراى شش مقیاس فرعى است که عبارتند از: قالبهاى اجتماعى ، مهارتهاى اجتماعى ، علایق ضداجتماعى ، روابط مدرسهاى ، روابط خانوادگى و روابط اجتماعى است هر یک پانزده سؤال دارد. این فرم آزمون نیمرخ اجتماعی فرد را اندازهگیری میکند و نمره سازگارى اجتماعى کلى از نمرههاى مقیاسهاى فرعى به دست میآید. هماهنگی درونی پرسشنامه به وسیله دو نیمه کردن آزمون با روش اسپیرمن برای خرده آزمونهای سازگاری اجنماعی از 87/0 تا 90/0 گزارش شده است که نشان میدهد تمام سوالات شش زیر مقیاس از انسجام درونی مناسبی برخوردارند (خدایاری فرد و همکاران، 1381). همچنینی اعتبار و پایایی برای مقیاس سازگاری اجتماعی در حدود 87/0 تا 93/0 گزارش شده است این ضریب برای مقیاسهای فرعی آزمون در دامنه 60/. تا 87/0 و برای کل آزمون 93/0 قرار دارد (توزنده جانی و همکاران، 1386). در این پژوهش نیز با اجرای آزمون بر روی 15دانش آموز ، با محاسبه روش آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه ضریب پایایی 85/0به دست آمد. جدول 1. جلسات مداخله آموزش فلسفه برای کودکان و آموزش مهارت های فراشناختی جلسه اهداف جلسه اول اجرای پیشآزمون، آشنایی اعضا با همدیگر، آشنایی اعضا با ساختار کلّی جلسات جلسه دوم ارائه داستان خانهی تو یا من- بحث در مورد اعتماد، طرح سوالات مختلف و بحث در مورد داستان جلسه سوم ارائه داستان گابریل- احساس بدی به خود داشتن، بحث در مورد عزت نفس و اعتماد به نفس، قواعد و مالکها، افراد خوب و هنر خوب و انجام تمرین جلسه چهارم بیان داستان اکوسیسترها- بحث در مورد دیدگاههای گوناگون. بحث و گفت و گو در مورد تعارض حقوق جلسه پنجم بیان داستان لیندا و کلا را- با بیان ایده های چرا گریه میکنیم؟ احساسات میان دوستان، تمرین تضاد، تمرین امور عادی (بهنجار ) و سایر معیارها جلسه ششم بیان داستان لانه پرنده- با بیان ایدههای چگونه به نظر میرسیم، اختلاف نظر، موافقت رعایت احساسات دیگران، دست انداختن، مقایسه اعمال... شبی زیر ستارگان ایدههای دوستی، از دست دادن، تنها بودن و ترسیدن. جلسه هفتم در این جلسه دانشآموزان با راهبردهای نظارت و ارزشیابى از زیرمجموعه راهبردهای فراشناختی شامل نظارت بر توجه و طرح سؤال در زمان مطالعه آشنا شدند.. هدف استفاده از این راهبردها آگاهى یافتن فراگیر از چگونگى پیشرفت خود و زیر نظر گرفتن و هدایت آن، نظارت بر سرعت و سازگاری با زمان در دسترس، طرح سوال در ضمن مطالعه و کنترل زمان و سرعت مطالعه است. جلسه هشتم در این جلسه دانشآموزان با راهبردهای برنامهریزی از زیرمجموعه راهبردهای فراشناختی شامل تعیین هدف مطالعه، پیشبینی زمان لازم برای مطالعه، تعیین سرعت مطالعه و انتخاب راهبردهای شناختی مناسب آشنا شدند. جلسه نهم آموزش راهبردهاى نظم دهى آموزش و تمرین دادن در مورد ـ تعدیل سرعت مطالعه ـ اصلاح یا تغییر راهبرد شناختى )اصلاح روش ها و تکنیک مطالعه( ـ روش هاى پاسخگویى به سؤالات امتحانى و آماده شدن براى امتحان جلسه دهم مرور کل راهبردهاى فراشناختى انجام تمرین یافتههای پژوهش درجدول 2 میانگین و انحراف استاندارد نمرههای آزمون سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی در گروههای آزمایش و کنترل نشان داده شده است. همانطور که مشخص است میانگین نمرات سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی گروه کنترل در هر دو حالت پیش آزمون و پسآزمون تقریبا یکسان است و تفاوت قابل توجهی دیده نمیشود اما میانگین نمرات سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی در گروه آزمایشی در پسآزمون بیشتر از پیشآزمون است. جدول 2. میانگین و انحراف استاندارد مؤلفههای سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی در پیش آزمون و پس آزمون گروه شاخص آزمون تعداد گروه آزمایشی گروه کنترل SD M M SD سازگاری اجتماعی پیش-آزمون 15 16.7 30/4 40/16 10/4 پس آزمون 15 90/19 20/4 80/16 50/4 عملکرد تحصیلی پیش-آزمون 15 75/21 04/5 95/20 29/5 پس آزمون 15 24/33 39/5 33/21 68/5 استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مستلزم برخى پیش فرضهاى آمارى است. این پیش فرضها شامل توزیع نرمال نمرات متغیرهاى وابسته، همسانى واریانسهاى متغیر وابسته، همگنى شیب رگرسیون میباشد. این مفروضهها در پژوهش حاضر رعایت شد. ابتدا جهت بررسی نرمال بودن از آزمون کلموگروف اسمیرونوف استفاده شد که نتایج آن در جدول (3) آمده است. جدول 3. نتایج آزمون کومولوگروف – اسمیرونوف متغیر آماره کومولوگروف-اسمیرونوف درجه آزادی احتمال معناداری سازگارى اجتماعى 110/0 30 185/0 عملکرد تحصیلی 107/0 30 259/0 همانطور که در جدول 3مشخص است، مقدار احتمال معنادارى متغیرها از سطح معنادارى آزمون (05/0) بزرگتر میباشد، درنتیجه فرض نرمال بودن متغیرهاى تحقیق پذیرفته است. از دیگـر مفروضـههـای مهـم تحلیـل کوواریانس ، همگنی ضرایب رگرسیون است که نتایج این تحلیل در جـدول 4 آورده شده است. جدول4. نتیجه آزمون همگنی ضرایب رگرسیون تعامل F درجه آزادی سطح معناداری پیش آزمون سازگاری اجتماعی و متعییر مستقل 50/1 1 25/0 پیش آزمون عملکرد تحصیلی و تغییر مستقل 34/1 1 237/0 آزمون همگنی ضرایب رگرسـیون از طریـق تعامـل پیش آزمون برای متغیر (سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی) و متغیر مستقل(آموزش فلسفه به کودکان و راهبردهای فراشناخت (موردبررسی قرار گرفت. نتایج جدول 4 نشان می دهد تعامل پیش آزمون با متغیـر مسـتقل متغیر معنادار نمی باشد ( p>0/05)و لذا حاکی از همگنی ضرایب رگرسیون میباشد. برای بررسی پیش فرض همگنی واریانسها، نخست از ازمون لون استفاده شد. جدول 5. نتیجه آزمون لون برای بررسی همگنی واریانسها متغیر df df2 F p سازگاری اجتماعی 1 28 171/2 704/. عملکرد تحصیلی 1 28 65/1 17/. همانطور که در جدول 5 مشخص است تساوی واریانسها از لحاظ آماری معنی دار نبود (05/0<p) بنابراین این پیش فرض رعایت شده است. با توجه به معنادار نبودن نتایج، واریانسهای دو گروه آزمایش و گواه یکسان است. بنابراین، دادهها از پیش فرض لازم همگنی واریانسها برخوردار بوده و میتوان عملیات آماری بعدی را انجام داد. جدول 6. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس بر روی میانگین نمرههای پس آزمون سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی در گروه آزمایش و گواه متغیر شاخصهای آماری مجموع مجذورات درجه آزادی میانگین مجذورات f سطح معنی داری سازگاری اجتماعی گروه 032/1898 1 032/1898 3/71 001/0 خطا 960/1990 28 56/22 - - کل 67/63986 29 - - - عملکرد تحصیلی گروه 11/23 1 11/23 19/10 001/0 خطا 98/87 28 68/2 کل 08/2986 29 همانطور که در جدول 6 مشاهده میشود، تفاوت بین آزمودنیهای گروه آزمایش و گروه گواه از لحاظ متغیرسازگازی اجتماعی با مقادیر( (f= 71/3و عملکرد تحصیلی با مقادیر (19/10f=) در سطح p < 0/001معناداراست. بنابراین میتوان گفت اجرای برنامه ترکیبی آموزش فلسفه به کودکان و مهارتهای فراشناخت باعث افزایش سازگازی اجنماعی و عملکرد تحصیلی در دانش آموزان طلاق در مرحله پس آزمون شده است. بحث و نتیجهگیری بروز افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، حسادت، بدبینی نسبت به دیگران، فرار از منزل، ترک تحصیل و افت تحصیل، بزهکاری و کجروی های اجتماعی، ازدواج زودرس، ضعف اعتماد بنفس، اعتیاد، فقر، احساس درماندگی و سرخوردگی، تجربه احساس حقارت ناشی از عدم دسترسی به محیط امن و عاطفی خانودگی از جمله پیامدهای مخرب و ناخوشایند طلاق در کودکان و نوجوانان است. بنابراین، مهم است که برای کاهش آسیبهای اجتماعی در این طیف از کودکان و افزایش سازگاری اجتماعی و همچنین کمک به آنها در جهت بهبود عملکرد تحصیلی مهارتهای لازم را به منظور برخورد شایسته و کارآمد با مسائل و مشکلات پیش رو آموزش داد تا بتوانند زندگی موفق و تجربیات مسرت آمیزی داشته باشند. در این راستا هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان و مهارتهای فراشناخت بر افزایش سازگاری اجتماعی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان طلاق بود. نتایج نشان داد که بین دانشآموزان گروه کنترل و آزمایش از لحاظ سازگاری اجتماعی تفاوت معنی داری وجود دارد. به عبارتی دیگر، با اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان و مهارتهای فراشناخت، توانایی سازگاری اجتماعی دانشآموزان در مرحله پس آزمون به طور معناداری افزایش مییابد. این یافته با یافته-های فرحبخش و همکاران (1398)، باقریان، نادرى و اصغرى گنجى (1398)، مطالعه شفیعی و میر مهدی، (1399) و افشاری (1398) همسو است. سازگارى اجتماعى رفتارهاى انطباقى یادگرفته شدهاى است که فرد را قادر میسازد تا با افراد دیگر روابط متقابل داشته و از خود پاسخهاى مثبت بروز دهد. با آموزش فراشناخت به دانشآموزان آنها یاد میگیرند تا به فرایند برقرارى ارتباط خود با اطرافیان کنترل و نظارت داشته باشند، رفتارشان را ارزیابى کنند و هر وقت لازم شد فرایندها و راهبردهایى را جایگزین راهبردهاى غلط قبلى خود کنند پس نامعقول به نظر نمیرسد که این آموزش در سازگارى افراد نقش تعیین کننده داشته باشند. در تبیین این یافته میتوان گفت، با توجه به اینکه دانش آموزان طلاق به خاطر جدایی والدین و فشارهاى درسى و تحصیلى موقعیتهاى استرسزا بیشتر دارند بنابراین بالا بردن توانمندى سازگارى اجتماعى آنها در دوران تحصیل اهمیت زیادى دارد. یکی از عواملی که تاثیر بسزایی در سازگاری اجتماعی دارد تفکر صحیح است. آموزش فلسفه به کودکان مهارتهای تفکر را در آن ها پرورش میدهد. وقتی کودکان یاد میگیرند فرایند تفکر خود سازمان دهی کنند این امر همزمان می تواند بر عملکرد تحصیلی و سازگاری اجتماعی آنها اثر بگذارد. با توجه به این که دانشآموزان طلاق با مشکلات جسمانی و روانشناختی بیشتری نسبت به همتایان عادی خود روبرو هستند. بنابراین،آموزش مهارتهای فراشناختی و آموزش فلسفه به کودکان که مهارتهای تفکر کودکان را پرورش میدهد میتواند به عنوان پشتوانهای در برخورد با رویدادهای استرس زا عمل کند و باعث شود که دانش آموزان طلاق با توجه به مشکلاتی که دارند، دید منفی به خود و زندگی شان نداشته باشند و در میان این سختیها در جست وجوی معنای جدید باشند و بهتر بتوانند با شرایط استرسزای زندگی که گاهی با دلسردی و ناامیدی همراه است، کنار بیایند و در نتیجه از لحاظ روانی در وضعیت سالمتری قرار بگیرند. در کلاس فلسفه برای کودکان، آنها میآموزند که چگونه بر هیجان، ناامیدی و خجالت خود مســلط شــوند. این باعث میشود در صورت مواجهه با عوامل ناراحت کننده، بهتر بتوانند با واقعیت کنار بیایند. همچنین نتایج نشان داد که بین دانشآموزان دو گروه آزمایش و گروه کنترل، از لحاظ عملکرد تحصیلی تفاوت معناداری وجود دارد، به عبارت دیگر مولفهی عملکرد تحصیلی گروه آزمایش بعد از آموزش فلسفه برای کودکان و مهارت های فراشناخت متفاوت بود. بدین معنی که عملکرد تحصیلی دانشآموزان طلاق گروه آزمایش، بعد از آموزش فلسفه برای کودکان و مهارت های فراشناخت بهبود یافته است. این یافته ها با یافته های سن (2012) هرندی و همکاران (2013) شاننون(2008) همسو است. در تبیین این یافتهها می توان گفت، فرق بین افراد به طور کلی و تفاوت بین دانش آموزان به طور خاص، همیشه در شناخت متفاوت آنها یعنی در فرایندهایی چون حافظه، درک مفاهیم، خواندن و نوشتن، حل مسئله و ... نیست، بلکه در راهبردهای فراشناختی آنها است. در تایید این مطالب میتوان به پژوهش پینتریچ (2000) اشاره کرد که بیان کرد که فراگیران خودتنظیم با یک کارآموزشی، کارشان را شروع می کنند، به ارزیابی کار می پردازند، هدف را تعیین می کنند ، راهکارهایی را برای دستیابی به هدف مشخص می کنند و به پیشرفتشان برای دستیابی به هدف نظارت می کننند، راهبردها را ارزیابی می کنند و بر اساس اطلاعات به دست آمده از بازخوردهای درونی و بیرونی کار را دوباره بازبینی می کنند. دانشآموزان گروه آزمایش یاد میگیرند که برای آموختن چه کاری باید انجام دهند و نیاز به چه مهارتهایی دارند. زمانی که این دانش آموزان با فراگیری مهارت ها و فنون مطالعه در یادگیری موفق شوند از این راه رضایت خاطر ایجاد می شود و در نهایت منجر به بهبود عملکرد تحصیلی می شود در تبیین دیگر باید بیان داشت دانش آموزان گروه آزمایش در طی دوره آموزش فراشناختی یاد می گیرند که چه میزان از مطالب را به طور کامل یاد گرفته اند و چه میزان از تکالیف درسی را بدون اشتباه انجام داده اند. همین طور می دانند برای انجام دادن یک تکلیف معین درسی به چه اطلاعاتی نیازمند هستند و یا از چه راه حل هایی برای حل مسئله استفاده کنند. همچنین این دانش آموز در طی مراحل آموزش فراشناخت از میزان پیشرفت خود می تواند ارزیابی دقیقی داشته باشد و در پی رفع نقایص و کاستیهایی برآید که منجر به عدم موفقیت وی میشود در مرحله فراشناختی هم از راهبردهای شناختی ارزیابی به عمل می آورد به عنوان نمونه میزان موفقیت خود را تخمین می زند و یا برآورد میکند زمانی که از این برآورد احساس رضایت کند در نتیجه انگیزه بیشتری برای مطالعه و تلاش از خود نشان خواهد داد و عملکرد تحصیلی در آنها بالا می رود. به طورکلی میتوان چنین نتیجه گرفت آنچه در رشد فکری کودکان مؤثر است خارج از حد و شمارش میباشد. تفاوت-های فردی، نیازها و خواستههای متفاوت، عوامل ژنتیکی، محیط آموزشی و عوامل بیشمار دیگر. ولی با وجود همه اینها صاحب نظران در تأثیر برخی عوامل اتفاق نظر دارند. آنان معتقدند کودک امروز برای یادگیری، تنها به شنیدن و دریافت اطلاعات از سوی بزرگسال اکتفا نمیکند و از پند و نصیحت و هر آموزهی اخلاقی مستقیمی، به شدت گریزان است. بنابراین باید با پرورش قدرت تفکر و تمیز، از سنین کودکی او را به گونهای پرورش داد که بتواند مهارتهای لازم را در تصمیم-گیریها و اقدامات خود داشته باشد )پارساپور و صدری- زاده،1392 ). بنابراین، هدف عمدهی آموزش باید وادار کردن یادگیرندگان به تفکر باشد. در واقع یکی از اهداف اصلی تعلیم و تربیت، پرورش شیوهی تفکر در افراد است )مایزر، .(1386آموزش فلسفه برای کودکان روشی است که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است در برنامۀ آموزش فلسفه به کودکان، دانش آموزان قادر میشوند تا بین موضوعات مختلفی که میآموزند، ارتباط برقرار کنند. بنابراین برنامه درسی برای آنان پر معناتر خواهد شد و هم مهارتهای همکاری و هم مهارتهای تفکر که در این برنامه رشد و پرورش مییابند، سبب بهبود ارتباطات و مسئولیت- پذیری اجتماعی بیشتر میگردد. در واقع با شرکت کودکان در جستجویی برای معنا و بسط و توسعه قوای ادراکی و فهم آنها از مطالب، قدرت تفکر استدلالی و انتزاعی در آنان افزایش یافته و سبب ارتقای عزت نفس و ارزش- های اخلاقی آنها میگردد )فیشر، .(2001 طبق نتایج این پژوهش، پیشنهاد میشود به منظور آموزش و اصلاح فرآیند تفکر در کودکان، تغییر کلی در روش کار معلم و انتظارات نظام آموزشی از دانشآموزان صورت گیرد. در برنامه درسی دانشآموزان مقطع ابتدایی درس و فرصتی خاص برای فلسفیدن، تفکر و اندیشه ورزی در نظر گرفته شود تا دانش-آموزان فارغ از موضوع کسب دانش، تمرین تفکر کنند و در نهایت نظام ذهنی خویش را سامان داده و نگاه نقادانه به پدیده-های اطراف خویش پیدا کنند و کمتر اسیر باورهای غیرمنطقی و باورهای فراشناختی منفی گردند، همچنین پیشنهاد میشود به معلمان آموزش داده شود تا مطالب علمی دروس مختلف را با دیدی فلسفی و با روش فلسفی به بحث بگذارند. هر پژوهشى داراى محدودیتهایى میباشد که این پژوهش نیز از این قاعده مستثنى نیست. یکى از محدودیتهاى پژوهش حاضر مقطعی بودن آن و عدم وجود مرحله پیگیری و در نتیجه در دست نبودن اطلاعاتی از اینکه آیا این تغییرات و نتایج تداوم یافته است یا خیر. این پژوهش در دانش آموزان ابتدایی شهر ملک انجام گرفته لذا جهت تعمیم نتایج آن باید جانب احتیاط را رعایت کرد.